یاسینیاسین، تا این لحظه: 3 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره
مامان فائزهمامان فائزه، تا این لحظه: 30 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

میم مثل دنیای خاطراتم

وای برما با دلتنگی و روزای بدون شما که پیش رو داریم😭😭😭

امروز صبح با صدای آلارم گوشی که نمیدونستم از کجاست بیدار شدم.مثل همیشه عصبانی شدم و با خودم گفتم کیه که گوشیشو خاموش نمیکنه.پاشدم و دنبال صدا گشتم.صدا تو کیف خودم بود.با خودم گفتم من که اینجور زنگی ندارم.وقتی نگاه کردم گوشی شما بود.وقتشه بیدارشین بابا😭 تا قبل دیدن گوشیتون اینقدر گیج بودم که یادم نبود چه خاکی به سرم شده. گوشیتونو که دیدم غم عالم به دلم اومد. چون یادم اومد دیگه هیچ وقت بیدار نمیشین😭 بابایی واسه رفتنتون زود بود.شما که خوب بودین.چی شد یهو؟ مامان منتظر بودن شما خوب بشین و از ده روز تنهاییشون واستون بگن.از روزایی که فقط با شما میتونن درموردش حرف بزنن. منم منتظر بودم خوب بشین و یاسین منو بغل کنین.آخه ...
30 ارديبهشت 1400

خدایا

خدایا دراین روزها و شب ها آسمان را به فرشته هایت بسپار ، به زمین بیا ... کمی کنارِ دلم بنشین ، برایت حرف دارم ! حرف هایی که جز تو نمی شود به کسی گفت ... بیا و در این شبِ ها، به حرمتِ جوشن کبیرت ، و به حرمتِ حقانیتِ قرآنت ؛ حواست را به من بده ... می خواهم بگویم ، گوش می کنی ؟! خدا جانم ؛ دوستانی دارم که حالشان خوب نیست ، حرف ها و مشکلاتی دارند ؛ که گوشه ی دلشان سنگینی می کند ، آرزوهایی دارند که از شدتِ نرسیدن ، از آن ها دست کشیده اند . دستی به سر و گوشِ زندگی شان بکش ، پایِ حرف هایشان بنشین ، حالشان را خوب کن ، و آرزوهایشان را جوری برآورده کن ؛ که صدایِ لبخندشان ، ه...
12 ارديبهشت 1400
1